کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق» همچنان که از نامش پیداست به معرفی ششمین امام با پردازش داستانگونهی گوشههایی از زندگی آن برزگ نشسته است که برگزیده و گلچینى است از دهها کتاب معتبر، در جهتهاى گوناگون و مختلف عقیدتى، سیاسى، عبادى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، اخلاقى، تربیتى و... خواهد بود. توضیح در ادامه مطلب
دانلــود کتـاب
چند داستان کوتاه و بسیار زیبا و پند آموز از زندگی امام صادق علیه السلام
شکایت از روزگار
مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقرو تنگدستی قرض و مخارج زندگی او را آزار می داد. یک روز در محضر امام صادق، لب به شکایت گشود و بیچارگیهای خود را مو به مو تشریح کرد:
" فلان مبلغ قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا کنم فلان مبلغ خرج دارم و درآمدی ندارم، بیچاره شدم ،متحیرم، گیج شدم، به سمت هر در بازی که می روم به رویم بسته می شود..."
در آخر از امام صادق تقاضا کرد برایش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از کار او بگشاید.
امام صادق به کنیزکی که در آنجا بود فرمود :" برو آن کیسه اشرفی که منصور برای ما فرستاده بیاور"
کنیزک رفت و فورا کیسه اشرفی را حاضر کرد. آنگاه امام علیه السلام به مفضل بن قیس فرمود:" در این کیسه چهارصد دینار است و کمکی است برای زندگی تو".
مفضل گفت: مقصودم از آنچه در محضر شما گفتم این نبود، بلکه فقط خواهش دعا بود.
امام صادق فرمود:" بسیار خوب! دعا هم می کنم. اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختیها و بیچارگیهای خود را برای مردم تشریح نکن، اولین اثرش اینست که وانمود می شود تو در زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای . در نظرها کوچک می شوی، شخصیت و احترامت از بین می رود."
گره گشایی
صفوان ، در محضر امام صادق نشسته بود، ناگهان مردی از اهل مکه وارد مجلس شدو گرفتاریهایی که برایش پیش آمده بود را شرح داد. معلوم شد موضوع کرایه ای در کار است و کار به اشکال و بن بست کشیده است.
امام صادق به صفوان دستور داد:" فورا حرکت کن و به برادر ایمانی خودت در کارش مدد کن".
صفوان حرکت کرد ورفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل اشکال به نزد امام برگشت، امام سوال کرد:" چطور شد؟"
- خداوند اصلاح کرد.
- "بدانکه همین کار به ظاهر کوچک که حاجتی از کسی برآوردی و وقت کمی از تو گرفت، از هفت شوط طواف دور کعبه محبوبتر و فاضلتر است".
در ادامه امام فرمود:" مردی گرفتاریی داشت و به محضر امام حسن آمد و از آنحضرت استمداد کرد. امام حسن بلافاصله کفشها را پوشیده و به راه افتادند. در بین راه به حضرت حسین بن علی رسیدند در حالی که مشغول نماز بود.امام حسن به آن مرد فرمود:" تو چطوراز حسین غفلت کردی و پیش او نرفتی "
گفت : من اول خواستم پیش او بروم و از او مدد بگیرم ولی چون گفتند ایشان اعتکاف کرده اند و معذورند، خدمتشان نرفتم.
امام حسن فرمود:" اما اگر توفیق برآوردن حاجت برایش دست داده بود، از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود."
کدامیک عابدترند؟
یکی از اصحاب امام صادق که طبق معمول همیشه در محضر درس آن حضرت شرکت می کرد و در مجالس رفقا حاضر می شد و با آنها در رفت و آمد داشت، مدتی بود دیده نمی شد.
روزی امام صادق از اصحاب و دوستانش پرسید :" راستی فلانی کجاست که مدتی است دیده نمی شود؟".
- یا ابن رسول الله! اخیرا خیلی تنگدست و فقیر شده.
- "پس چه می کند؟"
- هیچ، در خانه نشسته و یکسره به عبادت پرداخته است.
- "پس زندگیش از کجا اداره می شود؟"
- یکی از دوستانش عهده دار مخارج زندگی اوست.
- "به خدا قسم! این دوستش به درجات از او عابد تر است".
---------------------------------------------------------------------------------
منابع به ترتیب
*(داستان راستان به نقل از وسائل ج 2 ص 529).
*(داستان راستان به نقل از بحارالانوار ج 11 ص 114).
*(داستان راستان به نقل از کافی ج 2ص 198).
-------------------------------------------------------------------------------------
معرفی کتاب
کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام صادق» همچنان که از نامش پیداست به معرفی ششمین امام با پردازش داستانگونهی گوشههایی از زندگی آن برزگ نشسته است. جناب آقای عبدالله صالحی، نویسندهی کتاب در مقدمه میگوید: این مختصر ذرّهاى است، از قطره اقیانوس بىکران فضائل و مناقب و کرامات آن امام والامقام و معصوم، که برگزیده و گلچینى است از دهها کتاب معتبر، در جهتهاى گوناگون و مختلف عقیدتى، سیاسى، عبادى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، اخلاقى، تربیتى و... خواهد بود.
این کتاب کوچک، بسان دریچهای است که چشمان خوانندهاش را به افقهای بلند و روشن حیات آن امام میافکند.
سرآغاز کتاب، مقدمهی نویسنده بوده و محتوای آن با بیان مختصری از ماجرای ولادت آن امام آغاز میشود.
کتاب سیر خود را با بیان داستانهایی از زندگی آن حضرت از کودکی تا پایان عمر آن شمع طریق افروز پی میگیرد و حسن ختام خویش را به چهل گوهر از جواهرالکلام آن دردانهی پیامبر قرار داده و خود را به آن میآراید.
این مجموعه حدیث، خود گنجینهی ارزشمندی است که خواننده را، اگر لَختی نمکِ دقت و فکر بدان افزاید، به آستان آن نور رهنمون خواهد شد و بیابان زندگیاش را به بستان پر گل سعادت بدل خواهد کرد.
امید است در این روزها، من و تو، خوانندهی عزیز، اجازهای دهیم تا این کتاب مهمان دست و چشممان شود.
باشد که توفیق رفیق گردد و سعادت نصیب.
گروه دین و اندیشهی تبیان